★تفكـــــــــــــر★

وعده بی خودی ممنوع.....


پادشاهی درزمستان به یکی ازنگهبانان گفت:سردت نیست
گفت:عادت دارم...
گفت:میگویم برایت لباس گرم بیاورندوفراموش کردصبح جنازه نگهبان راديدندكه روی دیوارنوشته بود:به سرما عادت داشتم اماوعده لباس گرمت مرا ویران کرد...

بی دلیل به کسی وعده ندین .... شاید نابود شد ....

نویسنده: ׀ تاریخ: چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ

یادمان باشد اگرخاطرمان تنها ماند....... طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم


لینک دوستان

لينك هاي روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , bozghord.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM